رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر در این باره اطلاعاتی دارید یا در مورد این اثر محق هستید، با ما تماس بگیرید.

تذکره الاولیاء

تذکره الاولیاء
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 89 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 89 رای
این کتاب مشتمل‌است بر مقدمه و ۷۲ باب که هریک به زندگی، حالات، اندیشه‌ها و سخنان یکی از عارفان و مشایخ تصوف می‌پردازد، و ذکر مکارم اخلاق، مواعظ و سخنان حکمت‌آمیزشان در این کتاب آورده شده‌است. نخستین باب به حالات و سخنان جعفر صادق اختصاص یافته است، و باب هفتاد و دوم به حسین بن منصور حلاج (متوفی ۳۰۹). دست‌نویس‌های معتبر تذکرةالاولیا تا قرن دهم هجری، شامل همین ۷۲ باب است، امّا پس از قرن دهم فصل‌های دیگری با عنوان «ذکر متأخران از مشایخ کبار» بر این کتاب افزوده شده که حالات و سخنان ۲۵ تن از عارفان قرن‌های چهارم و پنجم را دربر دارد. در این کتاب از کسانی چون اویس قرنی، ابراهیم ادهم، رابعه عدویه، ابوحنیفه، شافعی، احمد حنبل و محمد باقر یاد شده‌است.
عطار در مقدمۀ کتاب نحوۀ گزینش و تألیف مطالب را به‌روشنی بیان کرده‌است . بنابراین مقدمه، نقل‌ها و روایت‌های تذکرةالاولیا التقاطی از مطالب کتاب‌های دیگر است. از آثار صوفیانۀ مهم و مشهور مربوط به اواخر قرن چهارم تا پایان قرن ششم، چند اثر با احتمال زیاد ممکن است مأخذ نقل‌های مؤلف تذکرةالاولیا باشند، که عبارت‌اند از: طبقات الصوفیه اثر عبدالرحمان سلمی نیشابوری، حلیةالاولیا ابونعیم اصفهانی، و رسالۀ قشیریه نوشتۀ ابوالقاسم قشیری. کشف‌المحجوب هُجویری نیز احتمالاً از منابع عطار بوده، زیرا عطار برخی از مضامین آن را با عبارات روان‌تر و رساتر آورده‌است.
تصحیح انتقادی تذکرةالاولیا اولین‌بار توسط رنالد نیکلسن انجام گرفته‌است (چاپ لیدن ۱۹۰۵-۱۹۰۷). از امتیازات تصحیح نیکلسن، مقدمهٔ محمد قزوینی بر آن است که حاوی اطلاعات دقیق و سودمندی‌است. از تصحیحات معروف دیگر تذکرة‌الاولیا، تصحیح محمد استعلامی است که تا کنون ۲۳ بار چاپ شده‌است. دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی در حال تصحیح دیگری از تذکرة‌الاولیاء عطار نیشابوری است.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
kalltun
kalltun
1392/05/16

کتاب‌های مرتبط

برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی تذکره الاولیاء

تعداد دیدگاه‌ها:
19
▪️گفتند:
«داروی دل چیست؟»
گفت:
«از مردمان دور بودن.»
ذکر عبداللّه مبارک رضی اللّه عنه
تذکرة الاولیاء عطّار نیشابوری
به مقدمه، تصحیح و تعلیقات محمدرضا شفیعی کدکنی
شیخ ابوالحسن خرقانی را گفتند:
خدای را کجا دیدی؟
گفت: آنجا که خویشتن ندیدم.
ذکر شیخ ابوالحسن خرقانی رضی‌الله‌عنه
تذکرة‌الاولیاء عطار نیشابوری
به مقدمه، تصحیح و تعلیقات محمدرضا شفیعی کدکنی

گفتند: به چه یافتی آن‌چه یافتی؟ گفت: اسباب دنیا جمع کردم، به زنجیر قناعت بستم، در منجنیق صدق نهادم و به دریای ناامیدی انداختم.
.تذکره الاولیا عطار نیشابوری.
ذکر بایزید بسطامی.
تصحیح شفیعی کدکنی.
دلم از کارِ جهان گرفته است. آمده‌ام تا مرا بخواهی، که دلم بر هیچ‌کس قرار نمی‌گیرد اِلّا به تو.
ذکر جنید بغدادی، تذکرة الاولیاء
مدتی در اوان جوانی در این مسیر قدم گذاشته و مطالبی خوانده و ریاضتها بر خود مقرر نمودم و در این راه از بایزید بسطامی ، سهل تستری ، و ابوسعید ابوالخیر و.................................. پیروی می کردم بعد از مدتی به محتوای این شعر ذیل شیخ اجل رسیده
عبادت بجز خدمت خلق نیست
به تسبیح و سجّاده و دلق نیست
و...................................
و متوجه شدم برخلاف عرفا و ادیان مخصوصاً تصوف که همه اش به دنبال کسب رضایت خدا و نزدیک شدن به او و درگاه او با روشهایی خودشان که می دانند و کسب کرده اند می توان با کسب رضایت خلق خدا که باعث کسب رضایت خدا نیز می شود با این منطق که خدا بی نیاز است و به کارهایی که ما برای کسب رضایت او می کنیم نیاز ندارد ولی بند او نیازمند است و خدمت به او و کسب رضایت او اساسی تر است بنابرین روش خود را عوض نموده و پیرو راه فرهیختگان راه دانش را گرفتم و در این راه کلنگ زنی می کنم .
البته بنده برای کسانیکه این راه را یعنی راه عرفان را می گیرند خرده نمی گیرم و هر کس مختار است راه خود را خود انتخاب کند لکن به این کاملاً اعتقاد دارم تلاشهای ما نباید فقط در جهت ارضای نفس خودمان و خود خواهي مان باشد و بس بلکه انسانهای دیگر نیز بطور عموم از نتیجه کار و تلاشمان استفاده بنمایند و در ایجاد رفاه و آسایش آنها ما نيز مي بايس سهیم باشیم یعنی کاری که دانشمندان علوم می کنند و ردی پای جهت استفاده دیگران می گذارند اگر ما فرض کنیم همه جامعه مان عارف باشد در جامعه چه اتفاقی خواهد افتاد ولی اگر فرض کنیم همه جامعه مان دانشمند باشند چی ؟
در هر صورت خدا یاری تان دهد اگر علاقه دارید دنبال کنید و دیگران را نیز بی نصیب نگذارید.

« در احوال بایزید بسطامی »
بایزید گفت: «مرید را حلاوت طاعت دهند، چون بدآن خُرَّم شود، شادی او حجابِ قرب او گردد». و گفت: «کمترین درجه عارف آن است که صفات حق در وی بود».

و گفت: بعد از ریاضات چهل ساله شبی حجاب برداشتند. زاری کردم تا راهم دادند. خطاب آمد که :«با کوزه یی که تو داری و پوستینی، تو را بار نیست». کوزه و پوستین بینداختم. ندایی شنیدم که :«یا بایزید! با این مدعیان بگو که : بایزید بعد از چهل سال مجاهده و ریاضت با کوزه یی شکسته و پوستینی پاره پاره، تا نینداخت، بار نیافت. شما با چندین علایق که به خود باز بسته اید و طریقت را دانه دام هوای نفس ساخته، کلّا و حاشا! که هرگز بار نیابید».
و گفت: سی سال بود تا من می گفتم : چنین کن و چنین ده. چون به قدم اول معرفت رسیدم، گفتم: الهی! تو مرا باش و هر چه خواهی کن». و گفت :«یک بار به درگاه او مناجات کردم و گفتم : کیف السلوک الیک؟( سلوک به سوی تو چگونه است) ندایی شنیدم که : ای«بایزید! طلق نفسک ثلثا، ثم قل: الله». نخست خود را سه طلاق ده، و آن گاه حدیث ما کن.
و گفت:«چهل سال روی به خلق آوردم و ایشان را به حق خواندم و کس اجابت نکرد. روی از ایشان بگردانیدم و به حضرت رفتم. همه را پیش از خود آنجا دیدم». یعنی عنایت حق، در حق خلق بیش از عنایت خود دیدم. آنچه می خواستم، حق تعالی به یک عنایت آن همه را پیش از من به خود رسانید.
و گفت:« از بایزیدی بیرون آمدم، چون مار از پوست. پس نگه کردم، عاشق و معشوق را یکی دیدم که در عالم توحید همه یکی توان دید». و گفت:«ندا کردند از من در من که : ای تو،من» ــ یعنی به مقام الفناء فی الله رسیدم ــ و گفت:«چند هزار مقامات از پس کردم، چون نگه کردم خود را در مقام حرف ِ الله دیدم » ــ یعنی به معنی الله که آن کنه است، راه نیست ــ و گفت:«حق ــ تعالی ــ سی سال آینه من بود. اکنون من آینه ی خودم» ــ یعنی آنچه من بودم نماندم. که من و حق شرک بود. چون من نماندم، حق ـ تعالی ـ آینه خویش است. این که می گویم که : اکنون آینه خویشم، حق است که به زبان من سخن می گوید و من در میانه ناپدید ـ و گفت:«سالها بدین درگاه مجاور بودم، به عاقبت جز هیبت و حیرت، نصیب من نیامد». و گفت:«به درگاه عزت شدم، هیچ زحمت نبود. اهل دنیا به دنیا مشغول بودند و محجوب، و اهل آخرت به آخرت، و مدعیان به دعوی، و ارباب طریقت و تصوف قومی به اکل و شرب و قومی به سماع و رقص، و آنها که متقدمان راه بودند و پیش روان سپاه، در بادیه حیرت گم شده بودند و در دریای عجز غرق گشته.
و گفت:«توبت از معصیت یکی است و از طاعت هزار». ــ یعنی عُجب در طاعت بتر از گناه ــ و گفت: «کمال درجه عارف سوزش او بود در محبت».

و شیخ ابوسعید ابوالخیر رحمةالله علیه می‌گوید: هژده هزار عالم از بایزید پر می‌بینم و بایزید در میانه نبینم. یعنی آنچه بایزید است در حق محو است. جد وی گبر بود، و از بزرگان بسطام یکی پدر وی بود. واقعه با او همراه بوده است از شکم مادر. چنانکه مادرش نقل کند: هرگاه که لقمه به شبهت در دهان نهادمی، تو در شکم من در تپیدن آمدی، و قرار نگرفتی تا بارانداختمی.
و مصداق این سخن آن است که از شیخ پرسیدند که مرد را در این طریق چه بهتر؟
گفت: دولت مادر زاد.
گفتند: اگر نبود؟
گفت: تنی توانا.
گفتند: اگر نبود؟
گفت: گوشی شنوا.
گفتند: اگر نبود؟
گفت: دلی دانا.
گفتند: اگر نبود؟
گفت: چشمی بینا.
گفتند: اگر نبود؟
گفت: مرگ مفاجا.
شاهکار
تنها میشه گفت شاهکار
این قد زیبا ودوست داشتنی عارفا رو تواین کتاب روایت کرده که دوست داری اگه عطار رو دیدیش بهش بگی دمت گرم یا
ایزدتعالی به شما ارج وقرب اعوان خویش عطا سازد که گرامی داشتی ان که او گرامی داشت
.................سگ گفت (( تو همراهی مرا نشایی که من مردود خلقم و تو مقبول خلق, هرکه به من رسد سنگی بر پهلوی من زند و هر که به تو رسد السلام یا سلطان العارفین گوید, هرگز استخوانی فردا را ننهاده ام و تو خمی گندم در خانه داری))...................
[quote='mtmtmt']عرفان چیه؟
اگه می پرسم به خاطر اینه که واقعا نمی فهمم و امیدوارم کسی باشه که یه راهنمایی کوچولو بکنه .به نظر میرسه اینجا خیلی ها جواب این سئوال را می دونن.
[/quote]
عرفان همان طور که از نامش مشهور است از کلمه عرف عربی به معنی شناخت و دانستن گرفته شده. ولی شناخت چی؟ شناخت خدا. عرفا تمام تلاش خود را صرف رسیدن به خدا می کنند. اما چگونه؟ و به چه روشی؟ باکشف و شهود. البته عرفان در همه جهان هست و اکثر عرفان ها حول محور یک خدا، یک قادرمطلق، یک وجود، یک واحد می گردد. کلمه انگلیسی عرفان در زبان انگلیسی Mysticism است. عرفا به این امر باور دارند که می توانند با تجربه عرفانی به خداوند بپیوندند. راه رسیدن به خدا نیز سیر و سلوک است. سیر و سلوک همان وادهایی است که باید از آنها گذشت تا به سر منزل حق رسید.
تذکره الاولیاء
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک